تو منطقه بیماری گال شایع شده بود. هر کی می گرفت قرنطینه می شد. شب بود، هوا هم سرد، بچه ها توی سنگر خواب بودند. جا نبود. رفتم وسطشان دراز کشیدم. شروع کردم به خاروندن خودم. همه از ترس قرنطینه شدن رفتند بیرون، راحت تا صبح خوابیدم.
"شادی روح شهدا صلوات"
سلام عهدی بسته بودم در ذر... بروزیم
سلاماز حضور شما ممنونموفق باشید
سلام
عهدی بسته بودم در ذر...
بروزیم
سلام
از حضور شما ممنون
موفق باشید